R 2 L E A R N

در حال بارگذاری

در فضای مجازی گاه شاهد مطالب و نمودارهایی هستیم که نشان میدهد هوش ایرانیها کمتر از متوسط جهانیست و ما ایرانی ها آنگونه که خود فکر می کنیم باهوش نیستیم! نگاه دنیای مدرن به ما جهان سومی ها مثل نگاه بچه ی باهوش کلاس به کودن هاییست که قرار نیست آخرش هم چیزی بشوند و مغزهایشان در حال فرار از کشورند و لابد سال به سال کم هوش و کم هوشتر خواهند شد.

متفکران غربی در محافل خصوصی شان طوری که فقط خواص بشنوند، زمزمه میکنند که این جهان سومیها ذاتا کم هوشند و هیچوقت پیشرفت نخواهند کرد.

ضریب هوشی در بعضی نواحی آفریقا به هفتاد یعنی چیزی در مرز عقب ماندگی ذهنی می‌رسد و به همین استناد، چند سال پیش، برنده نوبل و کاشف دی ان ای دل به دریا زد و حرف بسیاری از همقطارانش را علنی کرد و پیش بینی کرد آفریقایی ها تا ابد فقیر و بیچاره و گرفتار خواهند ماند چون نژادشان کم‌هوش است‌و البته هزینه زیادی بابت این حرفش داد.

نه فقط نژادپرستان، بلکه خیلی از صاحبنظران، مدتهاست به این نتیجه رسیده اند که سیاهپوستان با سفیدان آمریکا فرق دارند و شاهدش این که سیاهپوستان آمریکا با وجود گذشت سالها رهایی از بردگی حتی با وجود اینکه امروز دولت برای ورود به دانشگاه به آنها کمک هزینه میدهد باز هم ولگردی در خیابان را به تحصیلات ترجیح میدهند.

گرچه خیلی از ما ایرانی ها به لطف داشتن بوعلی سینا ها و مریم میرزاخانی ها هنوز روحیه مان را از دست نداده ایم و معتقدیم اگر بگذارند صد تای اینشتین را در جیب کوچکمان خواهیم گذاشت ولی انگار کم کم بسیاری از تحصیل کرده های ما هم در حال قبول و ترویج این تئوری هستند که ما از دنیا عقب افتاده ایم چون کم هوشیم و لابد ژنهای ما به پای ژنهای چشم آبی ها و اخیرا چشم بادامی ها نمیرسد و نخواهد رسید و این همان حرفیست که چهل سال پیش، تحصیلکرده های چینی درباره خودشان میزدند ولی امروز بر اساس تستهای IQ جزو باهوشترین مردم دنیا محسوب میشوند.

آیا ژنها به این سرعت تغییر میکنند؟ آیا اول باید باهوش باشیم تا پیشرفت کنیم یا اول پیشرفت میکنیم و بعد باهوش میشویم؟

هر وقت صحبت از هوش است نام اینشتین می درخشد. پس بگذارید بحث هوش را با او شروع کنیم. چرا اینشتین ترازوی هوش شد؟ آیا مغز و ژن او با بقیه تفاوت داشت؟ خوشبختانه دکتر هاروی بدون اجازه خانواده اینشتین حین کالبد شکافی، مغز اینشتین را دزدید و سالها آن را داخل الکل زیر کولر نگه داشت تا وقتی کسانی پیدا شدند که توانستند مغزش را دقیق بررسی کنند.

شاید تعجب کنید ولی مغز او کاملا معمولی بود و حتی از حجم متوسط مغز در بقیه آدمها هم کمی کوچکتر بود. البته ناحیه آنگولار مغزش یعنی جایی که محل ریاضیات و افکار انتزاعیست کمی تپل تر بود. ولی آیا این یعنی مغز و ژن او از کودکی برای کشف قانون نسبیت آفریده شده بود یا او مغزش را برای این کار پرورش داد؟

برخلاف تصوری که تا چندسال پیش از مغز داشتیم، مغز حتی در بزرگسالی هم تغییر میکند. البته نورونها تکثیر نمی‌شوند ولی ارتباطات و سیم‌کشی های نورونی با تمرین و کار کشیدن از مغز زیادتر میشوند همانطور که با وزنه زدن عضلاتمان بزرگتر میشوند.

در یک تحقیق فوق‌العاده، مشخص شد حجم ناحیه هیپوکامپ مغز رانندگان تاکسی لندن که باید برای قبولی در آزمون تاکسیرانی بیست و پنج هزار خیابان را یاد بگیرند بعد از چهار سال افزایش می یابد. پس احتمالا ناحیه آنگولار مغز اینشتین هم به این خاطر بزرگتر بوده که بیشتر از آن کار کشیده است.

خود اینشتین میگوید ریاضی او در دوران مدرسه اصلا تعریفی نداشت. ولی اینشتین به مدت ده سال فقط بر روی حل یک مسأله یعنی سرعت نور، فکر کرد که حاصلش کشف قانون نسبیت بود و ۱۵ سال بعد هم فقط به گرانش فکر کرد این یعنی او پشتکار وحشتناکی داشت.

او علاوه بر پشتکار، جسارت شوریدن بر علیه قوانین نیوتونی را داشت که در آن زمان توسط فیزیکدانان پرستش میشد و البته شاید مهمتر از همه اینها زمانه اش بود. “زمان” مهیای ظهور یک اینشتین بود.

پشتکار، جسارت و شانس و زمان و مکان مناسب بود که مغز معمولی اینشتین را به گونه ای تغییر داد که نامش برای تمام اعصار با هوش و نبوغ گره بخورد. اینشتین با مغز احتمالا معمولی اش صدسال پیش، فرمولی را کشف کرد که احتمالا اگر مریم میرزاخانی صدسال پیش در آلمان به دنیا آمده بود هم شاید کشف میکرد.

کسی چه میداند. شاید اگر میرزاخانی بخاطر یک موتاسیون اتفاقی مبتلا به سرطان نمیشد یا در ایران به دنیا نیامده بود یا از کودکی در آنطرف آب درس خوانده بود چیزی مهمتر از E=mc2 را کشف کرده بود! البته امثال میرزاخانی تک چهره هایی هستند که نمی‌توانند نمودار کل جمعیت ایران باشند.

پس سوالی که باید به آن جواب داد این نیست که چرا ما اینشتین نداریم، چون داریم، بلکه اینست که چرا متوسط نمره آی کیو ما ایرانیها از اروپایی ها و چینی ها کمترست؟

وقتی میتوانیم به این سوال پاسخ دهیم که اول بدانیم تست آی کیو چه چیزی را نشان میدهد و از کجا آمده است؟

آیا چون کم هوشیم، پیشرفت نمی‌کنیم یا چون پیشرفت نکرده ایم کم هوش مانده ایم یا هیچکدام؟
برای پاسخ به این سوالات، اول باید تکلیف تست IQ را مشخص کنیم.

تست آی کیو اولین بار در سال ۱۹۱۶ توسط دکتر ترمن ساخته شد. او چند آیتم که به نظرش برای موفقیت تحصیلی مهم بودند مثل قدرت استدلال، تفکر انتزاعی، محاسبه و سرعت یادگیری …را برای این تست انتخاب کرد و هدف اصلی او غربال کردن آدمها و پیشگویی آینده آنها بود. او انتظار داشت دختر کوچولویی که نمره ۱۷۰ گرفته بود، تبدیل به اینشتینی دیگر شود ولی بیست سال بعد او فقط در یک مغازه پشت پیشخوان پولها را میشمرد و همکلاس بیل گیتس با بیست نمره IQ بالاتراز گیتس در یک اصطبل زیر اسبها را تمیز میکرد.

البته کسی منکر این نیست که آی کیو بالا به موفقیت کمک نمی کند ولی مقدار این کمک چیزی بیش از سی درصد و آنهم کمک به تحصیلات دانشگاهی یعنی همان چیزی که تست آی کیو برای سنجش آن طراحی شده، نیست. متوسط نمره آی کیو در بین پزشکان از بقیه جامعه کمی بالاترست ولی این ربط زیادی به میزان موفقیت آنهادر طبابتشان ندارد یعنی پزشکی که آی کیو ۹۰ دارد در حرفه اش ممکنست خیلی موفق تر از پزشکی با آی کیو ۱۵۰ باشد و این یعنی آی کیو فقط یک فاکتور از میان ده ها فاکتور لازم برای موفقیت است‌. مثلاً توانایی غلبه بر وسوسه اثر خیلی بیشتری از آی کیو بر روی موفقیت در آینده دارد.

دکتر میشل در سال ۱۹۷۲ یک تست شکلات خوری برای بچه ها طراحی کرد که در آن جلوی بچه ها شکلات میگذاشت و به آنها می‌گفت اگر بتوانید چند دقیقه در برابر خوردن این یک شکلات مقاومت کنید آنوقت دو تا از آن را جایزه خواهید گرفت. بیست سال بعد معلوم شد کودکانی که موفق شده اند جلوی وسوسه خوردن شکلات در چند دقیقه اول را بگیرند حالا آدمهای موفق تری هستند و ارتباط موفقیت آنها با نمره تست شکلات خوری خیلی بیشتر از ارتباط موفقیت آنها با تست آی کیوست.

اصلا به همین خاطر بعضی مراکز تحقیقاتی شروع به طراحی تست خردمندی در برابر تست آی کیو کرده اند. چون مشخص شده برخلاف تصور، آی کیو بالا نه تنها باعث نمی‌شود کمتر حماقت کنیم بلکه گاهی برعکس، باعث میشود بیشتر و بدتر اشتباه کنیم یا بر روی عقاید اشتباهمان با قدرت استدلال بیشتری، پافشاری کنیم.

کسی در هوش استیو جابز شک ندارد ولی همین نابغه وقتی سرطان لوزالمعده گرفت تصمیم گرفت با رژیم آب میوه خودش را درمان کند یا به عبارت بهتر به کشتن دهد. در بین اطرافیانمان هم دکتر مهندس های بسیار باهوشی را پیدا میکنیم که بر روی درستی غلط ترین نظرات عالم حاضرند جان فدا کنند!

منظور اینکه بهره هوشی و موفقیت تحصیلی نه تنها تضمین کننده موفقیت در زندگی و خردمندی نیست بلکه حتی گاهی ارتباطی معکوس با خرد و شعور دارد.

مسأله دیگر اینست که جدا از اینکه IQ بالا چه فایده ای برایمان دارد مهمتر این است که ما از هوشمان قرار است چه فایده ای ببریم؟

برای یک آفریقایی که در یک قبیله دورافتاده زندگی میکند، هوش ریاضی چه اهمیتی دارد وقتی حداکثر نیازش به ریاضی، جمع تعداد ماهی هاییست که شکار کرده است؟ولی هوش مکان یابی، هوش ورزشی که در تست آی کیو اصلا سنجش نمیشوند در موفقیتش نقش خیلی مهمتری دارد.

برای پسر گل فروشِ سر چهارراه، مهمترین چیز، شناخت چهره افرادیست که ممکنست در آن چند ثانیه مانده به سبز شدن چراغ برای خریدن گلهایش، دست به جیب شوند.

در جنگل آمازون کسی باهوشترست که بهتر شکار کند، در قحطی زنده بماند و در جنگل گم نشود. ولی آیا آی کیو اینشتین در قحطی یا وسط جنگل آمازون هم کمکی به او میکرد؟

مغز ما یک سخت افزار بدون انعطاف نیست که از اول تولد، ظرفیت و محدوده کارش کاملا از قبل تعیین شده باشد بلکه ساختار مغز ما در تعامل با محیط و نیاز ما شکل میگیرد همانطور که عضلاتمان بسته به کاری که از آنها میکشیم قویتر میشوند.

فلین فهمید که IQ آدمها از سال ۱۹۲۰ تا سالهای اخیر حدود ۲۰ نمره افزایش داشته است و این افزایش در این زمان کوتاه نمیتواند ناشی از تغییر ژنتیکی یا سخت افزاری مغز باشد. پس”محیط” خیلی مهمتر از چیزیست که قبلاً فکر میکردیم.

امروزه برخلاف ۵۰ سال پیش، نژاد زرد بالاترین IQ را دارد. شاید چون در دهه های اخیر، آنها بر روی تحصیلات بچه ها سخت گیری زیادتری به خرج داده اند. در کره جنوبی بچه های دبستانی را تا ۱۰ شب به کلاسهای تقویتی میفرستند‌ و چینی های تک فرزند برای نمره دبیرستان بچه هایشان رشوه میدهند. از آن طرف سیاه پوستان آمریکا تمایلی به ادامه تحصیل در دانشگاه ندارند.

در واقع توانایی مغز، آنقدرها که فکر میکنیم سرشتی نیست و به موفقیت هم چندان ربط ندارد و تضمینی برای باشعوری و خردمندی هم نیست.

شاید برای اینشتین شدن، محل و زمان تولد، فرهنگ، شانس و پشتکار مهمتر از داشتن یک ژن و مغز خاص باشد. شاید هوش ما پایین‌ترست، چون در کشوری زندگی میکنیم که در آن داشتن IQ بالا ارزشی ندارد!

ارسال دیدگاه

“R2” عضو شتابدهنده و خانه خلاق راه ابریشم

هدف ما افزایش اعتماد به نفس در کودکان، ایجاد علاقه به ریاضیات، رشد و توسعه همه جانبه مغز، افزایش مهارت‌های شنیداری، دیداری و گفتاری است.

راه های ارتباطی

silkroadinnovators

R2Learn.ir@

r2learnstyle@gmail.com

021-26754837

09339836458

تهران، پاسداران، میدان هروی، مکران جنوبی، پلاک ۲۰.۱